فرنامفرنام، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

فرنام طلا و بلای مامان و بابا

ادامه خاطرات فرنام

سلام دوست جونا من بعد مدتها تونستم مطلب بنویسم 25 اسفند 89 ساعت 9و نیم صبح با آتلیه هماهنگ کرده بودم که بریم اونجا تا ساعت ده و ده دقیقه تو شمع تولدتو قوت کنی  شب قبل خیلی از شیرینی فروشی های شهرو دنبال یه کیک تولد خوشمل و بچه گونه گشته بودم  اولش از قبل می خواستم سفارش بدم اما شیرینی فروشی سیب که رفتم دیدم کیکهای تولد بچه گونه آماده خوشگلی داره پرسیدم همیشه کیک بچه گونه دارید گفت معمولا آره منم گفتم خوب بهتر همون موقع میگیرم اما شب قبل از تولد شانس ما کیک تولد پسرونه نداشت آخرش بعد از کلی گشتن از شیرینی زندگی یکی که از همه بهتر بوده گرفتیم خلاصه مامان جون با وجود تاکیدهای من ساعت نه و نیم که رفتیم با در بسته آتلیه مواجه شدیم ت...
2 اسفند 1390
1